سلنا عشق مامان و بابا

ماه پنجم بارداری

دردونه ی من چند شب خوابتو میبینم  خیلی حال میده٦/٩/٩٢رفتم درمانگاه چهارشنبه ٦١.٥کیلو شده بودم.چون شک داشتم که قبلا  واکسن کزاز نزدم برام واکسن کزاز زدن. دخترم شنبه٩/٩/٩٢واست دراور خریدیم ویه سری لباس که عمه سعیده آورده بود گذاشتم داخلش.١٠/٩یکشنبه با بابایی واست ٢تا سی دی آهنگ خریدیم.بابا هم شب آهنگا رو واست میخوند اولین آهنگ ای گل من ای گل من ای دختر خوشگل من عزیز دردونه ی من ای گل گلخونه ی من تو دخنر ناز منی خوشگل و طناز منی.١١/٩/٩٢دوشنبه واست ٢سری بلوز و شلوار خریدم دائم تو رو تو لباسا تصور میکردم .عصر نوبت دکتر علی حسینی داشتم همه چیز خوب بود اما چون فردا ازمایش واسه کارم داشتم نباید شب از٨ به بعد چیزی میخوردم  من...
30 آذر 1392

ماه چهارم بارداری

کوپولی مامان تو ماه ابان دکتر نظر داذ رفت مسافرت خارج از کشور پس تصمیم گرفتم برم پیش دکنر الهام علی حسینی 8/8/92اول صبح رفتم درمانگاه واسه چکاپ ساعت 6عصر  رفتم مطب دکتر علی حسینی  دوباره صدای قلبتو شنیدم دوباره انرژی گرفتم.دکتر واسم مولتی پریناتال تجویز کرد. بعدش منو بابا رفتیم از پانیذ شیرینی خریدیم من اون موقع بیشتر ترشی دوست داشتم و این اولین شیرینی تر بود که خوردم اما فرداش واسه دومین بار استفراغ کردم  و سردرد بدی داشتم منم گفتم نی نیم شیلینی دوش نداله مگه زوله.1/8/92ناهار دعوت عمه ناهید بودیم که از مکه اومده بود همه حال تو رو میپرسیدن شبم خونه همکار بابا دعوت بودیم امشب بارونیه.14/8 دوست بابا که شنیده بود ترشی دوست دارم 3...
18 آذر 1392

ماه سوم بارداری

نفس مامان با اومدن مهر ساعتها اساعت رفتن عقب.1/7/ تولد مامانی وخالجان سارا بود .شبا یه کم حالت تهوع داشتم.4/7/92 پنجشنبه دوستای بابایی مهمونمون بودن وچون من از بوی پیاز داغ بدم میومد رفتیم رستوران سالیز .شنبه6/7/92ساعت30/6 عصر رفتم مطب دکتر نظرداد دکتر گفت بعید میدونم الان صدای قلبو بتونیم بشنویم ولی یه امتحان میکنم به محض اینکه دستگاهشو به سمت شکمم برد صدای قلبت که مثل جوجو میزد رو شنیدم وای عزیزم نمیدونی چه حسی داشتم یکی از قشنگترین روزایی بود که واسه مامان درست کردی تا صبح خوابم نبرد بابا هم میگفت منم مییییییییخوااااااام.واسه همین فرداش 7/7/92 رفتیم سونوگرافی بابا هم زودتر از سر کار اومده بود  سونوگرافی لیلا جعفری اونجا متوجه شدیم که...
18 آذر 1392

ماه دوم بارداری

دختر گلم ٥/٦/٩٢ساعت ٦ عصر اولین نوبت دکترو واسه بارداری گرفتم.رفتم کلینیک دکتر شجاع پیش دکترمعصومه نطرداد اونم واسم ازمایش کامل نوشت.٩/٦/٩٢جواب ازمایش رو گرفتم  همه خوب بود به جزmch31.6 که یکم بالا بود خانم دکتر واسم فولیک اسید هرشب وامگا3 یه روز در میان نوشت.تو این مدت حالم خوب بود.روز19/6/92 شلوار بارداری خریدم که جای تو تنگ نباشه.23/6/92سالگرد ازدواجمون بود من وبابایی هم واسه خودمون جشن گرفتیم کادو هم 3تاقاب با3تا فیل واسه خودمون خریدیم آخه دیگه 3تا شدیم.25/6/92کوچولوی من سرمای شدیدی خورده بودم سردرد داشتم واحساس میکردم فشارم بالاست بابا هم رفت یه دستگاه فشار سنج خرید امافشارم مثل همیشه6/9 بود .فردای اون روز اش رشته درست کردم جم...
18 آذر 1392

آزمایش بارداری

عزیز مامان روز ٤/٦/٩٢ دوشنبه بود من از چند روز قبل احساس عجیبی داشتم .شب خاله فاطی با خاله مصی وعمه سعیده مهمون ما بودن وسرم شلوغ بود ولی حس کنجکاوی نمی گذاشت کارامو انجام بدم بالاخره تصمیم گرفتم برم آزمایشگاه ولی چون تا حالا آرمایش بارداری نداده بودم با ناامیدی زنگ زدم آزمایشگاه که باید حتما ناشتا باشم؟گفتن لازم نیست منم کارامو رها کردم و به آزمایشگاه فاطمه الزهرا جلو خونمون رفتم گفتن تا ٢ساعت دیگه بیا جوابو بگیر منم برگشتم خونه وقرمه سبزی واسه شام پختم.بابا از سر کار اومد وقتی گفتم رفتم آزمایش تعجب کرد خواست که با من بیاد تا جوابو بگیره اما من به شوخی گفتم بمون تا زنگ بزنم وقتی وارد آزمایشگاه شدم خانومه بهم گفت تبریک میگم منم که...
17 آذر 1392
1